هنر



این عکس با عنوان "Dream Walker" در سایت Fotoblur ، در حالی که انتظارش را نداشتم، feature شد و کلی پیام تبریک دلگرم کننده در پی داشت.


دلم میخواهد پای این عکس، بی هیچ توضیحی، بخشهایی از سخنان استاد دکتر علی شریعتی را در کنفرانس تالار رازی دانشگاه مشهد با عنوان " هنر در انتظار موعود " که در کتاب "هنر (مجموعه آثار 32) چاپ شده است بیاورم:


.... هنر همواره در این تلاش بوده است که از قید آنچه عینی و محسوس است و موضوع علم است، بیرون بیاید و انسان را بیرون بیاورد. هنر اومانیستی یونان قدیم، بر زیبایی واقعیت، بر زیبایی دشت و کوه و بیشتر بر زیبایی اندام انسان مبتنی است، اما در طول تاریخ هر وقت که هنر آزادانه تجلی کرده و عکس العمل فیزیولوژی نبوده، کوشش داشته خودش را از قید بیرون بیاورد. تمام نهضتهای هنری که به وسیله ی هنرمندانی که دارای احساسات ماوراءالطبیعه هستند و یا هنرمندانی که دارای این احساسات نیستند به وجود آمده، کوشش شان این است که از هنر نه ابزاری برای تصویر و توصیف واقعیت یا برای تعیین انسان در چهارچوب موجود خودش بسازند بلکه آن را به عنوان یک دعوت و یک خلاقیت و یک آفرینندگی الهی در شدن و در تکامل یافتن احساس و ذات و وجود و حقیقت انسان به کار بیندازند.....


....تمام آثار هنری را بر اساس رفتن از عینیت و مادیت به تجرد و ذهنیت درجه بندی میکنم: از همه مادی تر مجسمه است که هم منجمد است و هم سه بعد کامل مادی دارد. کاملتر از آن نقاشی است. چرا کاملتر است؟ چون از یک بعد ناقصتر است و دو بعد دارد. به میزانی که یک بعد کمتر از طبیعت دارد، یک استعداد نزدیکتر شدن به ذهنیت دارد. برای همین هم هست که امروز در نقاشی آدمهای بزرگی مثل پیکاسو داریم. اما در مجسمه سازی هنوز چنین نوابغی نتوانسته اند به وجود بیایند، چه، آنها در سه بعد مادی گرفتارند.


رقص در عین حال که یک هنر کلاسیک و یک هنر تجسمی است، در عین حال، این تجسمها درست متناسب با روح و احساس و ادراک است و بنابراین میتواند تجلی درون انسان و تجرد باشد. موسیقی فقط و فقط یک بعد دارد و آن هم زمان است و شعر تجرد مطلق و محض است و این است که میبینیم ما در شعر توانایی این را داریم که مفاهیم را در اوج متعالی خودش بیان کنیم که در آثار دیگر نیست....


.... رئالیسم یعنی ماندن در چهارچوب آنچه هست، و این، ماندگار کردن انسان است، و این، با انسان عاصی و انسان همواره تشنه سازگار نیست؛ چنانکه ایده آلیسم موهوم خیانت به انسان است که واقعیت و حقیقت است.


همپای فلسفه و انسان، امروز هنر پرچمدار این عصیان علیه طبیعت و عینیت است، پرچمدار کشف خود انسان و شکفتن و شکوفایی دادن به همه ی استعدادهای ماورایی و حتا ماورای عقلی و منطقی انسان است. هنر امروز بر خلاف دیروز، ماندن در تفنن نیست، بلکه ساختن نوع بالاتری از انسان و از بشر است و این رسالت و امانتی است که به قول "مترلینگ": (( خداوند وقتی همه ی اشیا را ساخت به انسان رسید و به انسان که رسید از خلقت دست کشید و آن را به خود انسان واگذاشت.)) و انسان خالق یعنی هنرمند، انسانی که از همه چیز میبرد، این بزرگترین عظمت کار هنر است، وقتی از همه چیز میبرد در حالی که می آفریند و با آفرینش هنریش میسراید، مینوازد، میتراشد، خود را میسازد، خود را بیان میکند. من، در حالی که یک خلق جدید میکنم، خود را خلق کرده ام. کسی که یک اثر جدید مینویسد، فردوسی که شاهنامه را آفریده است، خود را آفریده است، یعنی فردوسی را آفریده است و انسان، به میزانی که هنر در معنی انسانی خودش، نه در معنی علمی و صنعتگری خودش به پیش میرود، خالق خویش و سازنده ی خویشتن میشود.


امروز هنر به شکل سرگرمی فلسفه ی بورژوازی - که اصالت زندگی عصر میباشد - در کجاست؟ در آن بهشتی که او میخواهد در زمین بسازد که فقط بر خوردن و لذت بردن و ماندن در بهشت استوار است. در این صورت هنر به عنوان یک سرگرمی، به عنوان پر کردن اوقات فراغت و به عنوان لذت دادن و نرمش دادن به زندگی خشک صنعتی است و این، پست ترین شغل را به مقدسترین موجود - که هنر است - واگذاشتن است و این، سپردن کار مطربی به یک خلاق و یک پیامبر پس از خاتمیت، یعنی هنر است.  

نظرات 1 + ارسال نظر
پوریا مددی شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

خیلی خیلی جالب بود بار ها خوندم و بازم میخونم و حمیدرضا لدت میبرم از این همه انفاقی که داری

:)

از لطفی که داری سپاسگزارم دوست عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد